خدایا کمک . . .

خیلی تنهام... خیلی درمانده... میدونم گندزدم... میدونم اشتباه کردم... تنها چیزیکه میخوام یه فرصته... برای خوبی؛ پاکی؛ برای جبران

خدایا کمک . . .

خیلی تنهام... خیلی درمانده... میدونم گندزدم... میدونم اشتباه کردم... تنها چیزیکه میخوام یه فرصته... برای خوبی؛ پاکی؛ برای جبران

دو شنبه 23 / 2 / 1387 - روز سوم

اه اه یه روزه مذخرف

تمام روز به مهمونی و جشن گذشت

سعی کردم کنار آدم هایی باشم که دوستشن دارم

بخندم ، بازی کنم ، . . .

اما نشد

 

نتونستم حتی یک لحظه فکرشو از سرم بیرون کنم

 

هیچ احساسی نداشتم ، نسبت به هیچی

 

دلم تنگ شده

 

چرا هیچ کسی باور نمی کنه

نمی تونم دیگه عاشق بشم

که هنوز هم عاشقشم

که . . .

که به جز اون و چیزهای مربوط بهش نسبت به هیچی هیچ حسی ندارم

هیچی

 

کمکم کن قوی باشم

قوی تر از این ، خیلی خیلی قوی تر

واقعا بهش نیاز دارم ، تابتونم بجنگم

کمکم کن به دست بیارم شهامتش را

. . .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد