اه اه یه روزه مذخرف
تمام روز به مهمونی و جشن گذشت
سعی کردم کنار آدم هایی باشم که دوستشن دارم
بخندم ، بازی کنم ، . . .
اما نشد
نتونستم حتی یک لحظه فکرشو از سرم بیرون کنم
هیچ احساسی نداشتم ، نسبت به هیچی
دلم تنگ شده
چرا هیچ کسی باور نمی کنه
نمی تونم دیگه عاشق بشم
که هنوز هم عاشقشم
که . . .
که به جز اون و چیزهای مربوط بهش نسبت به هیچی هیچ حسی ندارم
هیچی
کمکم کن قوی باشم
قوی تر از این ، خیلی خیلی قوی تر
واقعا بهش نیاز دارم ، تابتونم بجنگم
کمکم کن به دست بیارم شهامتش را
. . .