کامیاب ازم پرسید :
/ بعد اون روز که بهم گفتی رفتی تو بلاگ رسول بازم رفتی /
تعجب کردم
یهو بی ربط برگشت اینو گفت
خب واقعیتش نرفته بودم
دلم دیگه نمی خواست برم
بعد یه چیز عجیب تر گفت !
دیروز
وقتی بهم گفت حس می کنم تو این چند وقت آروم تری
گفتم آره ۱۰۰ درصد درسته
واقعا همین طور بود
آروم تر بودم
خیلی
. . .
اما نمی دونم چرا
این خوشحالم نمی کرد
. . .
وسط حرفاش راجع به دین و خدا و پیامبر گفت :
/ آدم ها همیشه خودشونو گول می زنن / روش فکر کن لطفا /
جمله ی عجیبیه
قبل صحبتمون یکی از پی ام های بهنام تاثیر عجیبی روم داشت :
/ من ترجیح می دم سوار موتور سیکلتم باشم / و به خدا فکر کنم / تا این که تو کلیسا باشم / و به موتور سیکلتم فکر کنم / مارلون براندو /
خب شاید این دومی در مورد من درست تر بود
فایده نماز خوندن چیه اگه فقط یه عادت باشه
فایده ی قرآن خوندن چیه اگه ندونی معنیش چیه
همه آدم ها چسبیدن به ظواهر
منم قرآن می خونم اما فارسیشو
چون می خوام بدونم خدا چی داره می گه
کجای این احمقانه است
. . .
و جمله ی کامیاب تو یه موضوع دیگه صدق می کنه
نمی دونم چی
اما می دونم در موردم صادقه
یکم بیش از اونی که باید باشه
کاش می فهمیدم
گیج شدم
قاتی کردم
و نمی دونم چرا ؟ !
. . .
وقتی کامیاب گفت :
/ می خوام داستانمونو بنویسم / یه Lake House واقعی / کاش توام این کارو می کردی / می دونم یه روزی نویسنده می شی / این طوری می شد دو تا کتاب / از دید هردومون / و چاپشون می کردی /
گفتم :
/ الان موقعش نیست / الان نمی خوام بنویسم / به زمان نیازه تا بخش زیادیشو داشته باشم بعد /
دروغ بود یه دروغ
خدا جون منو ببخش
واقعا دارم خودمو گول می زنم
تنها دلیلی که می خوام نویسنده بشم
دلیل اصلی ای که می خوام نوشته هامو چاپ کنم رسوله
مثل همیشه
فقط یه کتاب هست که نوشتنش برام مهمه
خیل مهم
رویای پرواز در آسمان آبی
آیمان آبی ای که یه روزی همه ی زندگیم بود
و من حالا فقط یه پرنده ی تنها و خسته ام
فقط همین
.
. . .
از دست کامیاب عصبانی بودم
نمی دونم چرا
دلم می خواست بهش گیر بدم
فقط گیر
و خب نتیجه اش شد این مسیج ها :
/ مرسی از این همه اس ام اس / قرار بود بهم خبر بدی خوابی یا بیدار و شب به خیر و . . . / نتیجه / هنوز نخوابیدی / یا . . . /
/ یه سوال / چقدر باید طول بکشه که یه پست ۴-۵ خطی را تحلیل کنی و نظر بدی / یا نظر قبلی را بنویسی / بعد امتحان ها می خوام شروع کنم / تو بلاگ قبلیم نوشتن / و مرتب ادامه بدم /
نمی دونم چرا مرض داشتم دیگه !
قشنگ بود !
من ترجیح می دم سوار موتور سیکلتم باشم / و به خدا فکر کنم / تا این که تو کلیسا باشم / و به موتور سیکلتم فکر کنم !!!
روزات برفی دوست جون وبلاگ نویسم :X
سلام وبلاگتون خیلی جالبه اگه تونستین یه سر به من بزنید ممنونم