خدایا کمک . . .

خیلی تنهام... خیلی درمانده... میدونم گندزدم... میدونم اشتباه کردم... تنها چیزیکه میخوام یه فرصته... برای خوبی؛ پاکی؛ برای جبران

خدایا کمک . . .

خیلی تنهام... خیلی درمانده... میدونم گندزدم... میدونم اشتباه کردم... تنها چیزیکه میخوام یه فرصته... برای خوبی؛ پاکی؛ برای جبران

پنج شنبه ۳۰ / 3 / 1387 - روز ۲۲

خب به سلامتی

سر جلسه نرفتم

رسول بهم زنگ زده بود

و اشکان مسیج زده پرسیده نتیجه چی شد

بازم پسرا

واقعاً که

گاهی خجالت می کشم دخترم

اونم تو این شهر

 

. . .

 

به کامیاب قول دادم

دیگه نه درسی را حذف کنم

نه کار احمقانه

و خوب خوب درس بخونم

می خواد مجبورم کنه

منم خوشحالم

خوب می خونم

اون معتقده من باهوشم

و می تونم موفق شم

خب هر دوش درسته

دلیلی ام نداره نشم

به خصوص حالا که فهمیدم چی از زندگیم می خوام

دیگه دلیلی نداره سعیمو نکنم

باید تلاش کنم

حسابی

تازه چه معنی داره اون همیشه شاگرد اول باشه

اما من . . .