خدایا کمک . . .

خیلی تنهام... خیلی درمانده... میدونم گندزدم... میدونم اشتباه کردم... تنها چیزیکه میخوام یه فرصته... برای خوبی؛ پاکی؛ برای جبران

خدایا کمک . . .

خیلی تنهام... خیلی درمانده... میدونم گندزدم... میدونم اشتباه کردم... تنها چیزیکه میخوام یه فرصته... برای خوبی؛ پاکی؛ برای جبران

جمعه ۲۱ / ۴ / 1387 - روز ۴۳

مهیا بهم یه sms عجیب زد

شب آرزو ها

 

ترسیدم آرزو کنم

چون تنها آرزوم رسول بود

مثل همیشه

و ترسیدم به کامیاب بگم

 

به کامیاب گفتم بهش مسیج زدم

و . . .

اووووووف وااااااای

بازم خراب کاری

 

چرا آدم ها باورشون نمی شه

من واقعا رسول را می پرستم

چرا نمی فهمن نمی تونم بگذرم ازش

و چرا دیوونگی های اونو درک نمی کنن

و شایدم دیوونگی های منو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد